۱۳۹۲ اردیبهشت ۲, دوشنبه

تغییر

چشم هاش رو آرام باز کرد و زیر لب گفت :" دیگه بسه !  " همان طور که روی تخت دراز کشید ه بود در دلش میگفت :" من باید برگردم و همان آدم قبل بشم من این شخصیتی رو که ساختم  دوست ندارم ! "
تصمیم اش را گرفته بود و میخواست این کار را انجام دهد ولی قبل از آن باید کاری میکرد باید چندی از دوستان اش را میدید از جایش بلند شد خیلی سریع آماده شد و سر کار رفت و در طول راه به دوستان اش پیغام داد که باید ببیندشان و قرارش را تنظیم کرد
جمعه سه نفرشان را دید و شنبه یک نفر ...
منتظر ماند که اول اردیبهشت شود که برود و زندگی واقعی خودش را شروع کند
اردیبهشت شروع شد و زندگی واقعی او شروع شد
من دنیای خودم را بیشتر از آن دنیای ساختگی دوست دارم .

۲ نظر:

  1. همین که خوب باشید برای همه ما کافیست . . . !
    واقعیت زندگی در ساختن چیزی است که به آن اعتقاد قلبی دارید.
    موفــــق باشید

    پاسخحذف
  2. شگایگ؟
    عزیزم
    خیلی حس خوبی داد بهم
    خوشحالم که عملیش کردی

    پاسخحذف