۱۳۹۱ مرداد ۲, دوشنبه

از مجازی بودن خسته ام ...

همه ما آدم ها مثل هم هستیم , مخصوصا ما آدم های مجازی خیلی به همدیگه شباهت داریم ...
درد ها و مشکلاتمون مثل هم هستش
شادی ها و خوشی هامون مثل هم
به دل خوشی های کوچیک مون دل میبندیم
بهانه های کوچیکی که برای دیگران معمول هست واسه ما بهانه ای واسه زندگی کردنه
همیشه غم و ناراحتی هامون رو پشت حرفامون پنهون میکنیم
کسی از دلمون خبر نداره
ما همون آدمایی هستیم که حرفمون رو به هیچ کس نمیگیم
هموناییم
ولی یه زمانی میرسه که احساس میکنیم از مجازی بودن خسته ایم
از این حس مجازی بودن بیزاریم
دوست داریم یه مدتی از این هیاهوی ساکت و بی صدا  دور باشیم
دوست داریم مدتی رو بیشتر  تو زندگی واقعی سپری کنیم
 ....
من
از مجازی بودن خسته ام ...
هوای تازه میخوام ...
زندگی واقعی میخوام ...
...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
همین 

۱۳۹۱ تیر ۲۴, شنبه

زندگیه دیگه ....

هر روز به خودم میام
هر روز با خودم قهر و آشتی ام ...
هی خودمو تشویق میکنم
هی خودمو تنبیه کنم ...
چاره چیه ؟
هر روزی  که میاد یه حالی ام ...
حالم شده روز به روز ...
شاید یه وقتی بشه لحظه به لحظه ....
نمیدونم ...
 یه روز خوشحال و یه روز غمگین
یه روز سخت و یه روز آسون ...
زندگیه دیگه میگذره با سختی و آسونی اش ...
تو زیاد سخت نگیر
بالاخره خدا بزرگه
درست میشه ...
آمین


۱۳۹۱ تیر ۱۲, دوشنبه

کاش ....

روزها داره میگذره
این روزهای سردرگم
روزهای خسته
هر روز که بیدار میشم میخوام که اون روز یه روز جدید باشه برام
یه روز جدید
اتفاقای جدید
روزهام همه بی حوصله
           همه بی توجه به عمری که داره میگذره
روی تخت دراز میکشم و به زنده گی فکر میکنم
ساعت ها
ساعت ها
روز ها
روزها ...
این تیک تیک ساعت داره دیوانه ام میکنه
این که میگه داره تموم میشه وقت ات .......
داره تموم میشه وقت ام ...
هنوز کاری نکردم ....
وقت ام تموم میشه و من هنوز دارم فکر میکنم باید چی کار بکنم....
فکر میکنم جای عمل ...
و این غم انگیزه ...
این که بعد از این همه سال فقط دارم فکر میکنم ....
فکر میکنم و مینویسم ....
کاش فردا از خواب بیدار شم و ببینم که روزهای خسته و بی حوصله تموم شده ...

 کاش ...