۱۳۹۱ تیر ۱۲, دوشنبه

کاش ....

روزها داره میگذره
این روزهای سردرگم
روزهای خسته
هر روز که بیدار میشم میخوام که اون روز یه روز جدید باشه برام
یه روز جدید
اتفاقای جدید
روزهام همه بی حوصله
           همه بی توجه به عمری که داره میگذره
روی تخت دراز میکشم و به زنده گی فکر میکنم
ساعت ها
ساعت ها
روز ها
روزها ...
این تیک تیک ساعت داره دیوانه ام میکنه
این که میگه داره تموم میشه وقت ات .......
داره تموم میشه وقت ام ...
هنوز کاری نکردم ....
وقت ام تموم میشه و من هنوز دارم فکر میکنم باید چی کار بکنم....
فکر میکنم جای عمل ...
و این غم انگیزه ...
این که بعد از این همه سال فقط دارم فکر میکنم ....
فکر میکنم و مینویسم ....
کاش فردا از خواب بیدار شم و ببینم که روزهای خسته و بی حوصله تموم شده ...

 کاش ...

 



۵ نظر:

  1. زیبا، واقعا روزای تکراری اینکه منتظر هیچی نیست آدم خسته کننده است.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. واقعا روزگار مزخرفیه :|

      حذف
    2. واقعا همینطوره...مثل روزهای زندگی من!

      حذف
  2. اینجام مثه توییترت عالیه! همیشه خوب بنویس
    /m\

    پاسخحذف