۱۳۹۲ دی ۲۲, یکشنبه

شبانه

شب بود
دراز کشیده بودم روی تخت خوابم و فیلم میدیدم 
تموم شد و اتاق ساکت شد
خیلی ساکت شد 
بی صدا و بی حرکت دقایقی رو گذروندم
جز صدای ضربان قلبم صدای دیگری نبود
چه حس خوبی بود 
بی صدا 
بی حرکت 

۱۳۹۲ دی ۱۴, شنبه

حرفاتون رو نگید

یه وقتا دلم میخواست بزرگ شم
بعدنی بزرگ شدم فهمیدم که نباید بزرگ میشدم
یه مدت گذشت گفتم چرا اینجوریم ؟
تا یه فیلم دیدم
دختره وبلاگ مینوشت
مث من بود
راز داشت
منم راز دارم
اون گفت
من نمیگم
هیچی رو نباید گفت